عاشقانه های من و همسرکم

عاشقانه های من و همسرکم

اسراف میکنم در دوست داشتنت... خدا اسراف کنندگان عاشق را دوست دارد....
عاشقانه های من و همسرکم

عاشقانه های من و همسرکم

اسراف میکنم در دوست داشتنت... خدا اسراف کنندگان عاشق را دوست دارد....

انقد دلم گرفته انقد سکوت کردم و حرف نزدم و نق نزدم که دلم میخواد های های گریه کنم و از تموم ناراحتی هام بگم... میخوام فریااااد بزنم .... خدا میشنوه اما منو دعوت به صبر میکنه اما خدای من تو که منو صبور نیافریدی پس توقع صبر نداشته باش..... دوست دارم انقدددددد بلند فریاد بزنم تا خدا بحرف بیاد باهام حرف بزنه

میدونم بد شدم میدونم نمازام سر یک مین تمومه میدونم اصلا بنده خوبی نیسم اما خدایا من جز تو مگه کسی هم داررررررررم

یه قلب هزار تکه و له شده یه غرور که هیچی ازش نمونده دلش فررررررررررررریاد میخواد.......

کاش ع ق د نکرده بودم .... واقعا برام زود بود ... من تحمل چیزی ندارم خدایا بیا باهام حرف بزن بگو من چه کنمممممم


احتمالا اخر شب بیام حرفای دلمو بزنم :((داغونم داغووووووووووووووون:((



روز عید+ اصفهان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

غیبت

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

برگشت از سفر

سلام من  جمعه ظهر ساعت 3 رسیدم


امروز نظرارو ثبت کردم و اومدم وباتون انشاالله تا شب یا فردا پست میذارم براتون



من اصفهانم ....

با وجود مامانم هیچ جااااااااااااا خوش نمیگذره 

گند بزنه اخلاق مزخرفشو که دلم خون شده :((




شماها خوبید؟هنوز وقت نکردم‌نظرات چند تا پست رو‌تایید کنم.ممنون از خانم‌خونا عزیزم که همیشه به یادمه و واسم نظر میذاره منو ببخش وقت نکردم بیام پیشت.....


این روز های تعطیلات پیش همسراتون بهتون‌خوش بگذره.... 



ارزومه زودتر برگردم شهر خودمون....دلم یه بغض گنده داره ...چشمام ثانیه به ثانیه اشکی میشه :((



اخرین‌پست

سلام

چون قول دادم امروز دوتا پست بذارم الان ساعت ۴صبحه و من باگوشی واستون پست میذارم

 خواستم اخرین‌پستم رو مروری داشته باشم بر سال ۹۴ای که گذشت

سال ۹۴ هم پر بود از اتفاقات خوب و بد ... خدا روشکر میکنم که اتفاقات خوبش بیشتر از بدش بود....

سفر های خوب دو نفرمون ...جشن های مختلف ... سالگرد نامزدی و عقدمون ...اماده شدن عکس و فیلم عقد... تفریحات شبانه و روزانه و حتی دزدزکیمون ... کنار هم بودنامون .... خنده ها و شادی هامون.... خیلی و خیلی اتفاقات خوب دیگه


الان یک سال و نیمه که با همسری هستیم و دومین عید باهم بودنمون رو میخواییم بگذرونیم

از همسرم راضیه راضیم..... شکرت خدای خوبم

تقریبا یه ساعت پیش با همسری صحبت میکردیم و تصمیماتی واسه سال جدید گرفتیم

هنوز تاریخ عروسیمون مشخص نشده چون فعلا درگیر پول جمع کردنیم تا خونمون رو کار کنیم ... فعلا منتظریم زمین باغیه همسری رو بفروشیم .... اما شاید اخر سال ۹۶ازدواج کنیم ...توکل برخدا

 تقریبا بعد از عقدم رابطم با مامانم بدتر شده ...گرچه از اول رابطه ی خوبی نداشتیم اما انقدر بحث و دعوا هم نداشتیم

شاید خیلی جاها تقصیر من بوده اما هرچی بوده تصمیم گرفتم سال جدید کنتر عصبی بشم کمتر صدامو بلند کنم و بیخیال باشم

تصمیم گرفتم بیشتر درس بخونم بیشتر کتاب بخونم

نمازام رو بیشتر سر وقت بخونم نماز قضاهامو به جا بیارم روزه قضاهامو بگیرم... حجابم رو بیشتر رعایت کنم کمتر ناراحت بشم به اعصابم مسلط باشم و کمتر دلخوری بین خودم و همسری پیش بیارم صبوووووووور بشم و زود قضاوت نکنم و خیلی کارهای دیگه....خدایا توکلم‌به خودته سال جدید سال خوب و پر از یاد خودت داشته باشیم...

دعا میکنم همه ی دوستای وبلاگیم سالی پر از شادی و نشاط و خبرای خوب داشته باشن

خدایا شکرت بابت سالی که گذشت شکرت بابت سلامتی که به خودم و خانوادم دادی شکرت بابت داشتن همسری مهربون شکرت که شدیدااااا هوامو داشتی شکرت شکرت شکرت

از همتون معذرت میخوام که نتونستم مدتی بهتون سر بزنم کارهای دانشگاه واسه بعد ۱۳شدیدا زیاده از بعد تعطیلی دانشگاه دور تحویل پروژه ها  بودم و وقت نکردم..ممنون که درکم میکنید انشاالله سال جدید تصمیم دارم بیشتر بنویسم تا خاطرات روزهای خوبمون رو نگه دارم

از خدا میخوام مشکلات همتون رفع شه به خصوص خانم چی جانم که شدید به فکرشممممم عزیز دلم من دارم میام اصفهان تا ۶ اوم اگه اینجا رو میخونی شمارت رو برام بذار اگه شد قرار بذاریم همو ببینیم....

گلی و زینب و دوتاخانم‌خونه ها و صاحبه و ایدا و سما و دلارام و شنل قرمزی و زهرا و شمیم و فرزانه و همه 



تولد همسر جانمان

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

جشن سالگرد عقدمون

این مطلب توسط نویسنده‌اش رمزگذاری شده است و برای مشاهده‌ی آن احتیاج به وارد کردن رمز عبور دارید.

سالگرد عقد

سلام دوستای بی معرفت

ذوقتون واسه نوشتنم کاملا معلوم شد...تا نبودم بیشتر پیداتون میشد تا الان که هستم و پست گذاشتم

میدونم سرتون گرمه زندگیه امیدوارم مشغول روز های خووووووووووووووب باشید



هنوز یه هفته ازشروع ترم جدید نگذشته و سر کلاس دانشگاه دوممم هنوز نرفتم فقط دانشگاه اولم رفتم و با حجم وسییییییع کار و پروژه روبرو شدم

احتمال اخر ترم باید همه الفاتحه مع الصلوااااااااااااااااااات بگید

1 اسفند93 عقد رویایه من همسری بود

و امشب میخواییم سالگرد عقدمون رو جشن بگیریم خیلییییی ذوق دارم واسه شب

گرچه این چند روز همش ناراحتی پیش اومد بین من وهمسری اما امروز خوبیم... دعا کنید شب به بهترین نحوه بگذره

انشاالله بعد جشن میام واستون تعریف میکنم

فعلا کیک سفارش دادیم شام هم قراره همو رو رستوران دعوت کنیم  ژله و اینام میخوام درست کنم

کادو هم خریدم ..کادو کردم واسه شب انشاالله


خب هفته جدید با دوتا پست پر ملاااااااااااات در خدمتتونم هم تعریف از جشن سالگرد عقد هم تعریف عقد که با یاد اوریش غرررررررق لذت میشم هم شاید از نامزدی بگم !!
خب دیگه یه دنییییییییییییا دوستتون دارم مراقب خودتون و مهربونیاتون باشید